همیشه در مراسم اسکار دو بخش هستند به طور کامل زیر سایه سایر جوایز این مراسم قرار میگیرند. یکی بهترین انیمیشن کوتاه و دیگری بهترین فیلم کوتاه. امسال هم مثل هر سال، چه رسانههای خارجی و چه رسانههای داخلی غرق در چهار، پنج جایزه بزرگِ اسکار بودند و حتی نگاه کوچکی هم به این دو بخشِ بسیار مهم نداشتند؛ اما به عنوان کسی که امسال فرصت تماشای همه فیلمهای این بخش را داشتم، معتقدم اگر این بخش در اسکار ۲۰۱۷ نادیده گرفته شود، جفای بزرگی در حق سازندگانش خواهد بود. بر همین اساس، تصمیم گرفتیم تا شماره با برترین فیلمهای کوتاهِ امسال از دید داوران اسکار، آشنا کنیم. در ضمن باید اشاره کنیم که ساعت ۵ بامداد دوشنبه (چند ساعت دیگر) مراسم اسکار شروع خواهد شد و برندههای این بخش نیز مشخص میشود که پس از آن این پست را با اعلامِ فیلمِ برنده، بهروز رسانی خواهیم کرد.
۱ | آواز بخوان (Sing) (برنده)
«آواز بخوان» محصول کشور مجارستان است که داستان به ظاهر سادهای دارد؛ اما مفاهیم زیادی را در خود گنجانده است. این فیلم نشان دهنده دختربچهای است که به تازگی وارد یک مدرسه جدید میشود و علاقه زیادی پیدا میکند تا در گروه سرود مدرسه حضور داشته باشد. مربی سرود، زنِ ظاهرا مهربانی است که دوست دارد همه را راضی نگه دارد؛ اما موضوع این است که دیدگاه او به کلی با دیدگاه دانش آموزانش متفاوت است. فیلم خیلی خوب توانسته نشان بدهد که مسائل از دید کودکان تا چه حد ساده، دوست داشتنی و صلحطلبانه است. در حالی که بچهها میخواهند از در کنارهم بودن، کنارهم خواندن لذت ببرند، در حالی که تنها خواسته مربی رسیدن به رتبه اول در اروپا به قیمتِ سکوتِ بسیاری از بچهها است. نکته بسیار جالب، پایان بندی فیلم است که به خوبی حدسِ بسیاری از بینندههای خود را باطل کرده و شما را به شدت شگفت زده میکند. «آواز بخوان» در میان دیگر فیلمهای این بخش، شانسی نسبی برای برنده شدن دارد؛ اما واقعا رقبایش سرسخت هستند.
۲ | شبهای ساکت (Silent Nights)
دومین فیلمِ این بخش، محصول کشور دانمارک میباشد که به موضوع نژادپرستی و مهاجران سیاه پوست میپردازد. داستان فیلم نشان دهنده دختری به نام اینگر است که به شدت با نژادپرستی مخالف است و در پناهگاهی در دانمارک، بصورت داوطلبانه برای پناهجویان سیاهپوست غذا میپزد و از آنان پذیرایی میکند؛ اما اطرفیانِ او از جمله مادرش، نگاه چندان دوستانهای نسبت به سیاه پوستان ندارند. در چنین شرایطی، اینگر به یکی از این پناهجویان با نام کوآمی علاقهمند میشود و این در حالی است که کوآمی در غنا همسر و فرزند دارد که به شدت به پول نیاز دارند و منتظر هستند تا کوآمی به داد آنان برسد. دو راهی بین خانواده و اینگر که کوآمی در آن اسیر شده است، همراه با رفتارهای زنندهای که به عنوان یک مهاجر با او میشود، ماجرای اصلی فیلم را تشکیل میدهد. «شبهای ساکت» نیز به مانند Sing پایانبندی مناسب و احساسیای دارد و میتواند از گزینههای اصلی کسب جایزه باشد. از بازی خوبِ مالن بِلتفولد در نقش اینگر نیز نمیتوان گذشت که فیلم را بسیار دلنشینتر کرده است.
۳ | تایم کد (Timecode)
در میان تمام فیلمهای موجود در این بخش، تایم کد دارای کمترین تعداد دیالوگ است و کل داستان نیز فقط به کمک چند یادداشت، پیش میرود. یک مرد و یک زن، نگهبانان یک پارکینگ هستند که هر کدام در شیفت جداگانهای کار میکنند. موضوع از جایی آغاز میشود که مرد، در حین نگهبانی در پارکینگ، در حال تمرین نوعی رقص است و بیدقتیاش باعث میشود تا به یکی از خودروها آسیب بزند. همکارش که از این موضوع آگاه میشود، به جای لو دادن او، بدون گفتن هیچ کلامی و با روشی جالب و خلاقانه به او میفهماند که میخواهد این نوع رقص را از او یاد بگیرد. داستان بدون گفتن هیچ دیالوگ مهمی به جز سلام و خداحافظی، با ضبط کردن آموزشهای رقص توسط مرد، جلوی دوربینهای مخفی و تماشای آنها توسط شخصیت زن، جلو میرود؛ اما این آخر داستان نیست. پایان فیلم؛ اگر چه تاحدودی تاثیرگذار است؛ اما کافی نیست. مخاطب واقعا نمیداند که هدف از چنین پایانی چیست. بازهم نصایح شعار گونه؟ یا در همین حد ساده و قابلِ پیشبینی؟ اگرچه نویسنده از روش خلاقانه و جالبی برای پیشبردنِ داستان استفاده کرده است؛ اما پایان بندی فیلم چندان جالب و معنادار نیست. شاید بتوان گفت که تایم کد کمترین شانس را برای کسب جایزه در این بخش دارد؛ اما قطعا فاصله آن با رقبایش به قدری زیاد نیست که همین حالا آن را از لیست خارج کنیم.
۴ | دشمنانِ درون (Enemies Within)
دشمنان درون هم دیگر فیلمی است که به مسئله مهاجران و دیدگاهِ نژادپرستانه به آنان میپردازد؛ اما به شکلی کاملا پخته، حرفهای، پیچیده و صد البته جذاب. کلِ فیلم حول صحبتهای میان یک فرد الجزایری و یک پلیس فرانسوی، جهتِ دریافتِ تابعیت فرانسه است. سوالاتی که مطرح میشود و جوابهایی که میشنویم، هر کدام جایِ دنیایی از بحث و تحلیل دارد. در واقع این گفتگوی میان دو شخص نیست. بلکه گفتگوی میان دو نوع دیدگاه است که شاید در جامعه حالِ حاضرِ اروپا بسیار رایج شده باشد. مرد مذهبی، ساده و میانسالی که دائما به طور غیرمستقیم به عنوان یک تهدید برای فرانسه تلقی میشود و پلیسی که تمامی اتهاماتش را به شیوهای هوشمندانه و روانشناسانه به طرف مقابلش القا میکند و سپس به راحتی خودش را مُبَرا از هر گونه نژادپرستی و تعصب میداند. فیلم به خوبی زجرها و دردهای پناهجویان و به ویژه مسلمانان را در قالب دیالوگهای شخص الجزایری گنجانده است و در مقابل نژادپرستی پلیس فرانسوی را در پشت کوهی از توجیهات قایم میکند که واقعا ایده و روایت تحسین برانگیزی است و پایان بندی بسیار تلخ و تاثیرگذاری دارد. شاید، باید چندبار این فیلم دید و چندبار روی هر دسته از دیالوگهایش اِستُپ کرد و هرکدام را واکاوی نمود تا به واقعیتی که کارگردان و نویسنده به تصویر کشیده است، پی برد. شکی نیست که «دشمنانِ درون» اصلیترین و جدیترین گزینه برای دریافت جایزه است و از هر نظر، شایستگی دریافت تندیسِ این بخش را دارد. «دشمنان درون» محصول کشور فرانسه است.
۵ | زن و قطارِ تندرو (La Femme et Le TGV)
آخرین فیلم در این بخش، «زن و قطار تندرو» است که فیلم امیدبخش و خوشساختی بوده و محصول کشور سوییس است. داستان فیلم حول پیرزنی است که از هرگونه تکنولوژی فراری است و به زندگی نه چندان امیدوارانه و تکراری خود ادامه میدهد. این زن که در کلبهای در کنار ریلِ راه آهن زندگی میکند، از جوانی عادت دارد تا هنگام عبور قطار از خواب برخیزد و هنگام عبور قطار، پرچم سوییس را برای مسافران قطار تکان دهد. عادتی که پس از سالها باعث میشود تا نظر یکی از مسافرانِ ثابت این قطار را به خود جلب کند و همین موضوع باعث نامهنگاریهای مکرر به این دو میشود. اشتیاق پیرزن برای دیدنِ مرد ناشناسی که فقط از طریق نامه با او ارتباط دارد، باعث میشود تا زندگی اِلیس متحول شود و رنگ و بوی امید به خود بگیرد. این فیلم نیز تا پایانِ کار شما را پایِ صفحه تلویزیون مینشاند تا تقابل ناامیدی و امید را به زیبایی در پایانِ فیلم مشاهده کنید. بازیِ خوب بازیگرِ نقش اِلیس در این فیلم، یکی از علل اصلی موفقیتِ آن است. این فیلم در کنار «دشمنان درون» و «شبهای ساکت» از شانس خوبی برای دریافت جایزه برخوردار است.